فصل شکار گریه
صندوق در بسته ی دل دوباره از غصه پره
کلید گریه هم دیگه به قفل ما نمیخوره
دل حالا داغ عطشه، واسه یه جرعه درد دل
کجاس یه هم پیاله تا واسش غماشو بشمره
به کی بگم که گم شدم تو ازدحام سایه ها
خودم شدم یه سایه ای مثل تمام سایه ها
دلم میخواد پیدا بشم، آفتاب چشمای تو کو؟
که میشکنه با یه نگات هیبت نام سایه ها
به کی بگم؟...که میدونم گلایه ها بی اثره
خوب میدونم آفتاب تو از شب من نمیگذره
بغض شبای بی تو رو ترانه میکنم ولی
کسی برای خنده هم ترانه مو نمی خره...
تو آسمون لحظه هام نشونی از پرنده نیست
اینجا زمستونه عزیز، فصل شکار خنده نیست
میخوام دوباره با نگات بازی"دل یا پوچ" کنم
هر چی دله سهم چشات، که بخت ما برنده نیست
از توی دریای خیال یه قطره آه سهم منه
از کوه لحظه های شاد یه دونه کاه سهم منه
قلب تو مال دیگرون، فقط نگات نصیب ماست
شاید گناه باشه ولی همین گناه سهم منه
ببین هنوزبه یاد تو ترانه بارونه شبام
صدامو بشنو که هنوزعطرعطش داره صدام
دلم هنوز منتظره، شاید واسه یه معجزه
اما نه...معجزه تویی...که گفتی هیچ وقت نمیام
شهریور????- بجنورد